محل تبلیغات شما
هزار و یک اسم داری و من از آن همه اسم لطیف» تو را دوست تر دارم که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم. خوب یادم هست از بهشت که آمدم، تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم. بس که لطیف بودم، توی مشت دنیا جا نمی شدم. اما زمین تیره بود، کدر بود، سفت بود و سخت. دامنم به سختی اش گرفت و دستم به تیرگی اش آغشته شد. و من هر روز قطره قطره تیره تر شدم و ذره ذره سخت تر. من سنگ شدم و سد و دیوار. دیگر نور از من نمی گذرد، دیگر آب از من عبور نمی کند، روح در من روان نیست و جان

احساسم به تو را چه بنامم؟

تو، تمام آن چیزی هستی که من به خواب دیده بودم

عشقی بی نظیر برای زنی استثنایی

تر ,شدم ,نمی ,عشق ,اش ,نور ,و ابریشم ,ابریشم و ,و عشق ,و من ,شدم و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی و ساخت فن سانتریفیوژ بکوارد